تا صبحدم به ياد تو شب را قدم زدم
تا صبحدم به ياد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره كرديم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب كرده خط كشيد
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا كور سوي اختركان بشكند همه
از نام تو به بام افق ها ، علم زدم
با وامي از نگاه تو خورشيد هاي شب
نظم قديم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هر كه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسيم به خاكسترم وزد
شك از تو وام كردم و در باورم زدم
از شادي ام مپرس كه من نيز در ازل
همراه خواجه قرعه ي قسمت به غم زدم
ادامهـ مطلبـ
| ۱ آذر ۱۳۹۴ | ۰۳:۲۱:۲۶ | مدير سايت
،
تو مثل مني برف...
تو مثل مني برف
راه ميروي و آب ميشوي.
با علمي لدّني
پنبه بر جراحت سال ميگذاري
ميبينم اسفند را عصازنان
به سوي بهار ميرود.
تو مثل مني برف
آتش را روشن ميكني
تا در هرمش بميري
ياسهاي تابستاني اداي تو را در ميآورند
پروانهها كه تو را نديدند
عاشق او ميشوند
نكند سرنوشت مرا جائي ديدهئي برف.
ببين زمين به چه روزي درآمد
تو كرك بال ملائكي
طوري بنشين كه زمين چند روزي به شكل اول خود در آيد.
كاش ميتوانستي تابستانها بباري
تا با تنپوشي از برف
برابر خورشيد عشوهها ميكرديم.
حس ميكنم كه لشكري از بهشتيد
ميآئيد آدم و حوا را به خانهي اول عودت دهيد
لشكري از آب
بر ما كه نوادهي آتشيم
حاشا حاشا
من كه نديدهام بشود كاري كرد.
به شادي مردم اعتماد مكن برف
تا ميباري نعمتي
چون بنشيني به لعنتشان دچاري.
چيزي در سكوت مينويسي
همهمان را گرفتار حكمت خود ميكني
ما كه سفيدخوانيهاي تو را خوب ميشناسيم.
تو چقدر سادهئي كه بر همه يكسان ميباري
تو چقدر سادهئي كه سرنوشت بهار را روي درختها
مينويسي
كه شتكها هم ميخوانند.
آخر ببين چه جهان بدي شد
آفتاب را
داور تو قرار دادهاند
و تو با پائي لرزان به زمين مينشيني
پيداست كه ميشكني برف.
تا قَدرت را بدانند
با سنگريزه و خرده شيشه فرود آ
فكر ميكنم سرنوشت مرا جائي ديدهئي برف.
آب شو
آب شو! موسيقي منجمد!
و بيا و ببين
رنج را تو كشيدي
به نام بهار
تمام ميشود.
ادامهـ مطلبـ
| ۱ آذر ۱۳۹۴ | ۰۳:۲۱:۲۶ | مدير سايت
،
در بي نهايت دور...
دو خط موازى زاييـده شدند . پسركى در كلاس درس آنها را روى كاغذ
كشيد. آن وقت دو خط موازىچشمشــان به هم افتاد. و در همان يك نگاه قلبشـان تپيـد.
و مهر يكديگر را در سينه جاي دادند. خط اولى گفت:ما مى توانيم زندگي خوبي داشته
باشيم. و خط دومي از هيجان لــرزيد. خط اولي گفت: و خانه اى داشته باشيم در يك
صفحه دنج كـاغذ .
من روزها كار ميكنم. مي توانم بروم خط كنار يك جاده دور
افتاده و متروك شوم ،يا خط كنار يك نردبام. خط دومي گفت: من هم مي توانم خط كنار
يك گلدان چهار گوش گل سرخ شوم ،يا خط يك نيمكت خالي در يك پارك كوچك و
خـــلوت.
خط اولي گفت: چه شغل شاعـــرانه اى. و حتمأ زندگي خوشي خواهيــم
داشـت.
در همين لحظه معلم فرياد زد: دو خط موازي هرگز به هم نمىرسند و بچه ها
تكرار كردند: دو خط موازي هيچ وقت به هم نمي رسند.
دو خط موازي لـرزيدند. به
همديگــر نگـاه كردند. و خط دومي پقي زد زير گريـه .
خط اولي گفت: نه اين
امكان ندارد . حتمأ يك راهي پيدا ميشود .خط دومي گفت: شنيدي كه چه گفتند؟ هيچ راهي
وجود ندارد. ما هيچ وقت به هم نمي رسيم. و دوباره زد زير گريه. خط اولي گفت: نبايد
نا اميد شد. ما از اين صفحه كاغذ خارج مي شويم و دنيا را زير پا مي گذاريم.
بالاخره كسي پيدا ميشود كه مشكل ما را حل كند. خط دومي آرام گرفت. و اندوهناك از
صفحه كاغذ بيرون خزيد. از زيردر كلاس گذشتند. و وارد حياط شدند. و از آن لحظه به
بعد سفرهاي دو خط موازي شروع شد. آنها از دشتها گذشتند ..... ، از صحراهاي سوزان
..... ، از كوههاي بلند ..... ، از دره هاي عميق .......، از درياها ....... ،از
شهرهاي شلوغ.....
سالها گذشت ؛
و آنها دانشمندان زيادي را ملاقات كردند.
رياضيدان به آنها گفت: اين محال است.هيچ فرمولي شما را به هم نخواهد رساند. شما
همه چيز را خراب ميكنيد. فيزيكدان گفت: بگذاريد از همين الآن نا اميدتان كنم. اگر
مي شد قوانين طبيعت را ناديده گرفت، ديگر دانشي به نام فيزيك وجود نداشت. پزشك
گفت: از من كاري ساخته نيست، دردتان بي درمان است. شيمي دان گفت: شما دو عنصر غير
قابل تركيب هستيد. اگر قرار باشد با يكديگر تركيب شويد ، همه مواد خواص خود را از
دست خواهند داد. ستاره شناس گفت: شما خودخواه ترين موجودات روي زمين هستيد. رسيدن
شما به هم مساوي است با نابودي جهان. دنيا كن فيكون مي شود . سيـارات از مدار خارج
مي شوند. كرات با هم تصادم ميكنند. نظام دنيا از هم مي پاشد . چون شما يك قانون
بزرگ را نقض كرده ايد. فيلسوف گفت: متاسفم... جمع نقيضين محــال است.
و
بالآخره به كودكي رسيدند. كودك فقط سه جمله گفت: شما به هم ميرسيد. نه در دنياى
واقعيات. آن را در دنياى ديگري جستجو كنيد...... دو خط موازي او را هم ترك كردند.
و باز هم به سفرهايشان ادامه دادند. اما حالا يك چيز داشت در وجودشان شكل ميگرفت.
«آنها كم كم ميل به هم رسيدن را از دست ميدادند.» خط اولي گفت: اين بي معني است.
خط دومي گفت:چي بي معني است؟ خط اولي گفت:اين كه به هم برسيم. خط دومي گفت: من هم
همينطور فكر ميكــنم. و آنها به راهشان ادامه دادند.
يك روز به يك دشت رسيدند.
يك نقاش ميان سبزه ها ايستاده بودو نقاشي ميكرد.خط اولي گفت:بيـا وارد آن بوم
نقاشي شويم و از اين آوارگي نجات پيــدا كنيم.
خط دومي گفت: شايد ما هيچوقت
نبايد از آن صفحه كاغذ بيرون مي آمديم. خط اولي گفت:در آن بوم نقاشي حتمأ آرامش
خواهيم يافت. و آن دو وارد دشت شـدند.روي دست نقاش رفتند و بعد روي قلمش. نقاش
فكري كرد و قلمش را حركت داد.
و آنها دو ريل قطار شدند كه از دشتي مي گذشت. و
آنجا كه خورشيد سرخ آرام آرام پايين مي رفت ، سر دو خط موازي عاشقانه به هم
ميرسيد.
ادامهـ مطلبـ
| ۱ آذر ۱۳۹۴ | ۰۳:۲۱:۲۵ | مدير سايت
،
پس تو هم با من بيا، تا ما شويم...
رنگين كمان متولد نميشد،
اگر
باران و آفتاب
متحد نميشدند
.
.
من و تو
پر تضادتر از آن دو نيستيم!
قدسي قاضي نور
از كتاب "مثل يك حباب آبي"*براي رنگين كمان امروز!
ادامهـ مطلبـ
| ۱ آذر ۱۳۹۴ | ۰۳:۲۱:۲۴ | مدير سايت
،
اينچنين رسوايي...
رنگين كمان متولد شد
باران و آفتاب
رسوا شدند!
قدسي قاضي نور
از كتاب "مثل يك حباب آبي"
ادامهـ مطلبـ
| ۱ آذر ۱۳۹۴ | ۰۳:۲۱:۲۴ | مدير سايت
،
آخرین مطالب ارسالی
- ۱
- ۲
- ۳
- ۴
- ۵
- ۶
- ۷
- ۸
- ۹
- ۱۰
- ۱۱
- ۱۲
- ۱۳
- ۱۴
- ۱۵
- ۱۶
- ۱۷
- ۱۸
- ۱۹
- ۲۰
- ۲۱
- ۲۲
- ۲۳
- ۲۴
- ۲۵
- ۲۶
- ۲۷
- ۲۸
- ۲۹
- ۳۰
- ۳۱
- ۳۲
- ۳۳
- ۳۴
- ۳۵
- ۳۶
- ۳۷
- ۳۸
- ۳۹
- ۴۰
- ۴۱
- ۴۲
- ۴۳
- ۴۴
- ۴۵
- ۴۶
- ۴۷
- ۴۸
- ۴۹
- ۵۰
- ۵۱
- ۵۲
- ۵۳
- ۵۴
- ۵۵
- ۵۶
- ۵۷
- ۵۸
- ۵۹
- ۶۰
- ۶۱
- ۶۲
- ۶۳
- ۶۴
- ۶۵
- ۶۶
- ۶۷
- ۶۸
- ۶۹
- ۷۰
- ۷۱
- ۷۲
- ۷۳
- ۷۴
- ۷۵
- ۷۶
- ۷۷
- ۷۸
- ۷۹
- ۸۰
- ۸۱
- ۸۲
- ۸۳
- ۸۴
- ۸۵
- ۸۶
- ۸۷
- ۸۸
- ۸۹
- ۹۰
- ۹۱
- ۹۲
- ۹۳
- ۹۴
- ۹۵
- ۹۶
- ۹۷
- ۹۸
- ۹۹
- ۱۰۰
- ۱۰۱
- ۱۰۲
- ۱۰۳
- ۱۰۴
- ۱۰۵
- ۱۰۶
- ۱۰۷
- ۱۰۸
- ۱۰۹
- ۱۱۰
- ۱۱۱
- ۱۱۲
- ۱۱۳
- ۱۱۴
- ۱۱۵
- ۱۱۶
- ۱۱۷
- ۱۱۸
- ۱۱۹
- ۱۲۰
- ۱۲۱
- ۱۲۲
- ۱۲۳
- ۱۲۴
- ۱۲۵
- ۱۲۶
- ۱۲۷
- ۱۲۸
- ۱۲۹
- ۱۳۰
- ۱۳۱
- ۱۳۲
- ۱۳۳
- ۱۳۴
- ۱۳۵
- ۱۳۶
- ۱۳۷
- ۱۳۸
- ۱۳۹
- ۱۴۰
- ۱۴۱
- ۱۴۲
- ۱۴۳
- ۱۴۴
- ۱۴۵
- ۱۴۶
- ۱۴۷
- ۱۴۸
- ۱۴۹
- ۱۵۰
- ۱۵۱
- ۱۵۲
- ۱۵۳
- ۱۵۴
- ۱۵۵
- ۱۵۶
- ۱۵۷
- ۱۵۸
- ۱۵۹
- ۱۶۰
- ۱۶۱
- ۱۶۲
- ۱۶۳
- ۱۶۴
- ۱۶۵
- ۱۶۶
- ۱۶۷
- ۱۶۸
- ۱۶۹
- ۱۷۰
- ۱۷۱
- ۱۷۲
- ۱۷۳
- ۱۷۴
- ۱۷۵
- ۱۷۶
- ۱۷۷
- ۱۷۸
- ۱۷۹
- ۱۸۰
- ۱۸۱
- ۱۸۲
- ۱۸۳
- ۱۸۴
- ۱۸۵
- ۱۸۶
- ۱۸۷
- ۱۸۸
- ۱۸۹
- ۱۹۰
- ۱۹۱
- ۱۹۲
- ۱۹۳
- ۱۹۴
- ۱۹۵
- ۱۹۶
- ۱۹۷
- ۱۹۸
- ۱۹۹
- ۲۰۰
- ۲۰۱
- ۲۰۲
- ۲۰۳
- ۲۰۴
- ۲۰۵
- ۲۰۶
- ۲۰۷
- ۲۰۸
- ۲۰۹
- ۲۱۰
- ۲۱۱
- ۲۱۲
- ۲۱۳
- ۲۱۴
- ۲۱۵
- ۲۱۶
- ۲۱۷
- ۲۱۸
- ۲۱۹
- ۲۲۰
- ۲۲۱
- ۲۲۲
- ۲۲۳
- ۲۲۴
- ۲۲۵
- ۲۲۶
- ۲۲۷
- ۲۲۸
- ۲۲۹
- ۲۳۰
- ۲۳۱
- ۲۳۲
- ۲۳۳
- ۲۳۴
- ۲۳۵
- ۲۳۶
- ۲۳۷
- ۲۳۸
- ۲۳۹
- ۲۴۰
- ۲۴۱
- ۲۴۲
- ۲۴۳
- ۲۴۴
- ۲۴۵
- ۲۴۶
- ۲۴۷
- ۲۴۸
- ۲۴۹
- ۲۵۰
- ۲۵۱
- ۲۵۲
- ۲۵۳
- ۲۵۴
- ۲۵۵
- ۲۵۶
- ۲۵۷
- ۲۵۸
- ۲۵۹
- ۲۶۰
- ۲۶۱
- ۲۶۲
- ۲۶۳
- ۲۶۴
- ۲۶۵
- ۲۶۶
- ۲۶۷
- ۲۶۸
- ۲۶۹
- ۲۷۰
- ۲۷۱
- ۲۷۲
- ۲۷۳
- ۲۷۴
- ۲۷۵
- ۲۷۶
- ۲۷۷
- ۲۷۸
- ۲۷۹
- ۲۸۰
- ۲۸۱
- ۲۸۲
- ۲۸۳
- ۲۸۴
- ۲۸۵
- ۲۸۶
- ۲۸۷
- ۲۸۸
- ۲۸۹
- ۲۹۰
- ۲۹۱
- ۲۹۲
- ۲۹۳
- ۲۹۴
- ۲۹۵
- ۲۹۶
- ۲۹۷
- ۲۹۸
- ۲۹۹
- ۳۰۰
- ۳۰۱
- ۳۰۲
- ۳۰۳
- ۳۰۴
- ۳۰۵
- ۳۰۶
- ۳۰۷
- ۳۰۸
- ۳۰۹
- ۳۱۰
- ۳۱۱
- ۳۱۲
- ۳۱۳
- ۳۱۴
- ۳۱۵
- ۳۱۶
- ۳۱۷
- ۳۱۸
- ۳۱۹
- ۳۲۰
- ۳۲۱
- ۳۲۲
- ۳۲۳
- ۳۲۴
- ۳۲۵
- ۳۲۶
- ۳۲۷
- ۳۲۸
- ۳۲۹
- ۳۳۰
- ۳۳۱
- ۳۳۲
- ۳۳۳
- ۳۳۴
- ۳۳۵
- ۳۳۶
- ۳۳۷
- ۳۳۸
- ۳۳۹
- ۳۴۰
- ۳۴۱
- ۳۴۲
- ۳۴۳
- ۳۴۴
- ۳۴۵
- ۳۴۶
- ۳۴۷
- ۳۴۸
- ۳۴۹
- ۳۵۰
- ۳۵۱
- ۳۵۲
- ۳۵۳
- ۳۵۴
- ۳۵۵
- ۳۵۶
- ۳۵۷
- ۳۵۸
- ۳۵۹
- ۳۶۰
- ۳۶۱
- ۳۶۲
- ۳۶۳
- ۳۶۴
- ۳۶۵
- ۳۶۶
- ۳۶۷
- ۳۶۸
- ۳۶۹
- ۳۷۰
- ۳۷۱
- ۳۷۲
- ۳۷۳
- ۳۷۴
- ۳۷۵
- ۳۷۶
- ۳۷۷
- ۳۷۸
- ۳۷۹
- ۳۸۰
- ۳۸۱
- ۳۸۲
- ۳۸۳
- ۳۸۴
- ۳۸۵
- ۳۸۶
- ۳۸۷
- ۳۸۸
- ۳۸۹
- ۳۹۰
- ۳۹۱
- ۳۹۲
- ۳۹۳
- ۳۹۴
- ۳۹۵
- ۳۹۶
- ۳۹۷
- ۳۹۸
- ۳۹۹
- ۴۰۰
- ۴۰۱
- ۴۰۲
- ۴۰۳
- ۴۰۴
- ۴۰۵
- ۴۰۶
- ۴۰۷
- ۴۰۸
- ۴۰۹
- ۴۱۰
- ۴۱۱
- ۴۱۲
- ۴۱۳
- ۴۱۴
- ۴۱۵
- ۴۱۶
- ۴۱۷
- ۴۱۸
- ۴۱۹
- ۴۲۰
- ۴۲۱
- ۴۲۲
- ۴۲۳
- ۴۲۴
- ۴۲۵
- ۴۲۶
- ۴۲۷
- ۴۲۸
- ۴۲۹
- ۴۳۰
- ۴۳۱
- ۴۳۲
- ۴۳۳
- ۴۳۴
- ۴۳۵
- ۴۳۶
- ۴۳۷
- ۴۳۸
- ۴۳۹
- ۴۴۰
- ۴۴۱
- ۴۴۲
- ۴۴۳
- ۴۴۴
- ۴۴۵
- ۴۴۶
- ۴۴۷
- ۴۴۸
- ۴۴۹
- ۴۵۰
- ۴۵۱
- ۴۵۲
- ۴۵۳
- ۴۵۴
- ۴۵۵
- ۴۵۶
- ۴۵۷
- ۴۵۸
- ۴۵۹
- ۴۶۰
- ۴۶۱
- ۴۶۲
- ۴۶۳
- ۴۶۴
- ۴۶۵
- ۴۶۶
- ۴۶۷
- ۴۶۸
- ۴۶۹
- ۴۷۰
- ۴۷۱
- ۴۷۲
- ۴۷۳
- ۴۷۴
- ۴۷۵
- ۴۷۶
- ۴۷۷
- ۴۷۸
- ۴۷۹
- ۴۸۰
- ۴۸۱
- ۴۸۲
- ۴۸۳
- ۴۸۴
- ۴۸۵
- ۴۸۶
- ۴۸۷
- ۴۸۸
- ۴۸۹
- ۴۹۰
- ۴۹۱
- ۴۹۲
- ۴۹۳
- ۴۹۴
- ۴۹۵
- ۴۹۶
- ۴۹۷
- ۴۹۸
- ۴۹۹
- ۵۰۰
- ۵۰۱
- ۵۰۲
- ۵۰۳
- ۵۰۴
- ۵۰۵
- ۵۰۶
- ۵۰۷
- ۵۰۸
- ۵۰۹
- ۵۱۰
- ۵۱۱
- ۵۱۲
- ۵۱۳
- ۵۱۴
- ۵۱۵
- ۵۱۶
- ۵۱۷
- ۵۱۸
- ۵۱۹
- ۵۲۰
- ۵۲۱
- ۵۲۲
- ۵۲۳
- ۵۲۴
- ۵۲۵
- ۵۲۶
- ۵۲۷
- ۵۲۸
- ۵۲۹
- ۵۳۰
- ۵۳۱
- ۵۳۲
- ۵۳۳
- ۵۳۴
- ۵۳۵
- ۵۳۶
- ۵۳۷
- ۵۳۸
- ۵۳۹
- ۵۴۰
- ۵۴۱
- ۵۴۲
- ۵۴۳
- ۵۴۴
- ۵۴۵
- ۵۴۶
- ۵۴۷
- ۵۴۸
- ۵۴۹
- ۵۵۰
- ۵۵۱
- ۵۵۲
- ۵۵۳
- ۵۵۴
- ۵۵۵
- ۵۵۶
- ۵۵۷
- ۵۵۸
- ۵۵۹
- ۵۶۰
- ۵۶۱
- ۵۶۲
- ۵۶۳
- ۵۶۴
- ۵۶۵
- ۵۶۶
- ۵۶۷
- ۵۶۸
- ۵۶۹
- ۵۷۰
- ۵۷۱
- ۵۷۲
- ۵۷۳
- ۵۷۴
- ۵۷۵
- ۵۷۶
- ۵۷۷
- ۵۷۸
- ۵۷۹
- ۵۸۰
- ۵۸۱
- ۵۸۲
- ۵۸۳
- ۵۸۴
- ۵۸۵
- ۵۸۶
- ۵۸۷
- ۵۸۸
- ۵۸۹
- ۵۹۰
- ۵۹۱
- ۵۹۲
- ۵۹۳
- ۵۹۴
- ۵۹۵
- ۵۹۶
- ۵۹۷
- ۵۹۸
- ۵۹۹
- ۶۰۰
- ۶۰۱
- ۶۰۲
- ۶۰۳
- ۶۰۴
- ۶۰۵
- ۶۰۶
- ۶۰۷
- ۶۰۸
- ۶۰۹
- ۶۱۰
- ۶۱۱
- ۶۱۲
- ۶۱۳
- ۶۱۴
- ۶۱۵
- ۶۱۶
- ۶۱۷
- ۶۱۸
- ۶۱۹
- ۶۲۰
- ۶۲۱
- ۶۲۲
- ۶۲۳
- ۶۲۴
- ۶۲۵
- ۶۲۶
- ۶۲۷
- ۶۲۸
- ۶۲۹
- ۶۳۰
- ۶۳۱
- ۶۳۲
- ۶۳۳
- ۶۳۴
- ۶۳۵
- ۶۳۶
- ۶۳۷
- ۶۳۸
- ۶۳۹
- ۶۴۰
- ۶۴۱
- ۶۴۲
- ۶۴۳
- ۶۴۴
- ۶۴۵
- ۶۴۶
- ۶۴۷
- ۶۴۸
- ۶۴۹
- ۶۵۰
- ۶۵۱
- ۶۵۲
- ۶۵۳
- ۶۵۴
- ۶۵۵
- ۶۵۶
- ۶۵۷
- ۶۵۸
- ۶۵۹
- ۶۶۰
- ۶۶۱
- ۶۶۲
- ۶۶۳
- ۶۶۴
- ۶۶۵
- ۶۶۶
- ۶۶۷
- ۶۶۸