مرگ بر مرگ...
در زماني كه بر خاك غلطيد
از تگرگ سحرگاهي،
آن برگ،
زير لب،
تند،
باباد مي گفت:
زنده بادا،
زندگاني!
مرگ بر مرگ!
مرگ بر مرگ!
شفيعي كدكني
ادامهـ مطلبـ
| ۱ آذر ۱۳۹۴ | ۰۳:۲۱:۱۷ | مدير سايت
،